Friday, December 31, 2010
آیا جمهوری اسلامی تا شب عید دوام می آورد ؟
Monday, December 27, 2010
دلیل جالب برکناری دو مقام اروپایی
به گزارش عصر ایران، روزنامه اردنی الدستور نوشت: شهردار استکلهم پایتخت سوئد که همزمان ریاست یکی از احزاب این کشور را نیز برعهده دارد ناگهان بدون مقدمه و به صورت ناگهانی خود را در میان موجی از انتقادات و خشم کم نظیر مردمی دید و از طرف مطبوعات و رسانه ها به فساد مالی متهم شد.
البته شهردار استکلهم در واکنش به این انتقادات قسم یاد کرده که در پمپ بنزین، متوجه جا گذاشتن کیف پول خود می شود و لذا مجبور شده از کوپن های دولتی برای پرداخت هزینه بنزین استفاده کند. وی اضافه کرد: در این شرایط چه باید می کردم ؟ آیا باید با پای پیاده به شهرداری می رفتم یا اینکه از سایر شهروندان پول قرض می گرفتم؟ من فقط کیف پولم را جا گذاشته بودم.این خبر را که مربوط به مدتی پیش است بخوانید: شهردار استکلهم به دلیل پرداخت هزینه بنزین خودروی شخصی اش از بیت المال، مجبور به کناره گیری شد.
وی در نهایت مجبور به کناره گیری از سمت شهردار استکلهم شد.
تمام این اتهام شهردار استکلهم این بود که خانم شهردار با استفاده از کوپن های دولتی (ژتون)، برای خودروی شخصی خود بنزین زده است.
منتقدان و مطبوعات در سوئد گفته اند: اگر شهردار از اموال عمومی استفاده شخصی کند پس دیگر کارمندان شهرداری با اموال عمومی به دست آمده از مالیات های عمومی، چه می کنند و این مبالغ را چگونه هزینه می کنند؟
البته شهردار استکلهم در واکنش به این انتقادات قسم یاد کرده که در پمپ بنزین، متوجه جا گذاشتن کیف پول خود می شود و لذا مجبور شده از کوپن های دولتی برای پرداخت هزینه بنزین استفاده کند.
وی اضافه کرد: در این شرایط چه باید می کردم ؟ آیا باید با پای پیاده به شهرداری می رفتم یا اینکه از سایر شهروندان پول قرض می گرفتم؟ من فقط کیف پولم را جا گذاشته بودم.
البته مطبوعات و منتقدان این توجیه های خانم شهردار را نپذیرفته و گفتند: این توجیه ها برای شهردار استکلهم مناسب نیستند و وی می توانست به جای خیانت در امانت، خودروی خود را ترک و از وسایل حمل و نقل عمومی برای رسیدن به مقصد استفاده کند.
شهردار استکلهم علاوه بر کناره گیری از سمت خود، از جایگاه حزبی اش نیز به عنوان رئیس حزب، کنار گذاشته شد تا به کلی از صحنه سیاسی سوئد حذف شود.
یک رویداد مشابه در فنلاند
این درحالی است که پیش از این وزیر بهداشت فنلاند نیز به دلیل کشف فساد مالی اش مجبور به استعفا شد.
این وزیر فنلاندی به هزینه دولت، سه مرتبه با همسر خود تماس تلفنی بین المللی برقرار کرده بود.
این حادثه باعث خشم و عصبانیت افکار عمومی و مطبوعات فنلاند شد چرا که این فرد با سوءاستفاده از جایگاه خود به عنوان وزیر کابینه با هزینه پرداختی توسط مالیات دهندگان فنلاندی سه مکالمه بین المللی شخصی انجام داده بود.
این وزیر فنلاندی نه تنها استعفا کرد بلکه پرونده ای برای وی در دادگاه تشکیل و مجبور شد هزینه این سه تماس تلفنی بین المللی را بپردازد.Sunday, December 19, 2010
آقای علی دایی ! پس کو " بی بی ات فاطمه زهرا " که این باخت های مفتضحانه را به گردنش بیندازی ؟
Friday, December 10, 2010
میر حسین جان ! من حسین و زینب را نه دیده ام و نه حس کرده ام ، می خواهم الگوی من کسی مانند تو باشد
من یک ایرانی ام ، به ایرانی بودن خودم هم افتخار می کنم ! می خواهم الگوی حرکت و منش سیاسی ام هم ایرانی باشد . گناه که نیست ؟ من هر اعتقاد مذهبی که دارم برای خودم محفوظ ! اعتقاد شما هم همینطور . چرا ما باید هنوز هم از افسانه ها و اسطوره های مذهبی الگو بگیریم ؟ چرا نباید یک الگوی ایرانی داشته باشیم ؟ چرا نباید الگوی جوانمردی و شجاعت و پایمردی جوان ایرانی ، خود شما باشید ؟ شمایی که هم قابل رؤیت هستید ، هم حس می شوید ، هم واقعیت عینی غیر قابل انکار دارید . من به سهم خودم دیگر از این افسانه سرایی ها خسته شده ام . هر آن چه امروز به سرمان می اید ، بیش از همه از جانب کسانی است که بزرگترین داعیه داران این شخصیت ها هستند . اما نتیجه چی ؟ نمی خواهم به اعتقاد کسی اسائه ادب کنم اما می توانم حداقل با شما درد دلی بکنم . وقتی شما به دیگران توصیه می کنید که بمانند و کار زینبی بکنند تکلیف کسانی را که نه به اسلام ، نه به شیعه ، نه به زینب و نه به حسین اعتقاد دارند ولی با شدت و حدت هر چه تمامتر ایرانی هستند و به ایرانی بودن خود می بالند روشن نمی کنید . چرا با این تعابیر که برای بسیاری خوشایند و دلنشین نیست ، دایره طرفداران و دوستان خودتان را کوچک می کنید ؟ بخدا خسته شدیم از این آویزانی به فرهنگ و زبان عربی ! اعرابی که امروزه می بینید و میبینیم که حاضر نیستند سر به تنمان باشد . خلط مبحث نشود اما باید بگویم ما امروز بیش از هر زمان دیگر باید بر ایرانی بودن و هویت ایرانی خود پای فشاریم . رمز پیروزی ما در چسپیدن به هویت ملی مان است و بس . پاینده باشید
Monday, December 6, 2010
مأموریت خداوند برای چندمین سال پیاپی با پیشنهاد شورای نگهبان و تأیید مقام معظم رهبری تمدید شد
Friday, December 3, 2010
تئوری رژیم این است : خودت ترور کن ! بنداز گردن دیگران
Thursday, December 2, 2010
قابل توجه ناصر محمد خانی : صیغه ساعتی پنجاه هزار تومان ! هستی ؟
Wednesday, November 24, 2010
یک روز یک مسیحی، يك بودایی، و يك مسلمان تصمیم میگیرند تا ببینند کدوم توی کارش بهتره
یک روز یک مسیحی، يك بودایی، و يك مسلمان تصمیم میگیرند تا ببینند کدوم توی کارش بهتره... به همین منظور، تصمیم میگیرند که هر کدوم به یک جنگل برند، یک "خرس" پیدا کنند و سعی کنند اون "خرس" رو به دین خودشون دعوت کنند . بعد از مدتی، دور هم جمع میشند و از تجربه شون صحبت میکند... اول از همه مسيحي شروع به صحبت کرد :"وقتی خرس رو دیدم، براش چند آیه از کتاب مقدس (درباره قدرت صلح، کمک و مهربانی به دیگران) خوندم و بهش آب مقدس پاشیدم. خرس اونقدر شیفته و مبهوت شد که قراره هفتهٔ دیگه اولین مراسم تشریف ش برگزار بشه".
بودایی گفت: "من خرسی رو کنار یک جوی آب توی جنگل دیدم..براش مقداری از کلمات آسمانی بودای بزرگ موعظه کردم. براش از قدرت ریاضت، تمرکز و قانون کارما) قانون عمل و عکسالعمل رفتار آدمی) صحبت کردم. خرس آنقدر علاقه مند شده بود که به من اجازه داد غسل تعمید بدهمش و براش یک اسم مذهبی-بودایی انتخاب کنم".
پس از آن، هر دو به مسلمان نگاه کردند که روی تخت (و در حالی که از سر تا پا بدنش توی گچ بود) دراز کشیده بود. او گفت :"هههممم...الان که به گذشته و اون روز فکر میکنم، میبینم که شاید نباید کارم رو با "ختنه کردن" شروع میکردم".
Monday, November 15, 2010
مسئولین محترم صدای آمریکا!اگر نیم ساعت بهتر از یک ساعت است پس یک ربع هم بهتر از نیم ساعت میتواند باشد
Sunday, November 14, 2010
به نظر می آید که سایت بالاترین توسط ارتش سایبری جمهوری اسلامی بی سر و صدا هک شده است
Saturday, November 13, 2010
صادق جان ، آنچه موجب وهن امر قضاوت است مصاحبه وکلا نیست بلکه وجود منحوس امثال شماست
Friday, November 5, 2010
جندالله ، فرزند خلف جمهوری اسلامی است
Tuesday, November 2, 2010
ایرانیان از نگاه یک دیپلمات انگلیسی در سال 1329 به نقل از کتاب همه آدمهای شاه
نوشته استیون کینزر
انگلستان در سال 1329 گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تا علت و زمینه های بحران در ایران را پیدا کند.
از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند :
“ ریا کاری بدون دستپاچگی،
اعتقاد به قضا و قدر،
اهمیت ندادن به زجر کشیدن …
ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق وهمیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند ویا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.
اهل طفره رفتن،
فاقد انرژی و استقامت،
اما تابع قدرت و انضباطند.
بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند
و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند.
ایرانی دروغگویی ماهر است،
اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند.
ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.”
تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیم
سعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن
آیا ما آدم های مبارزی هستیم؟
Wednesday, October 27, 2010
ایکاش تهدید ها عملی می شد ! ایکاش هاشمی رفسنجانی دستگیر می شد
Sunday, October 24, 2010
رئیس جمهور فاشیست ! دانشگاه تهران هم جای تو نیست
Friday, October 22, 2010
آب که سربالا بره یه آخوند شپشو به فرزندان پاک این مرز و بوم میگه میکروب
Wednesday, October 20, 2010
آقای بروجردی عزیز ، چرا مانند جدتان ؟ بفرمایید مانند یک " ایرانی شجاع " به استقبال مرگ می روید
Sunday, October 3, 2010
آیا دولت ایالات متحده آمریکا واقعاً ما را به مسخره گرفته است ؟
Tuesday, September 28, 2010
آیا براستی اسلام قابل دفاع است ؟
Wednesday, September 15, 2010
عقب نشینی خفت بار ا.ن در مقابل مجلس فرمایشی ، چیزی نیست جز مسخره کردن همه کسانی که واقعاً به او رأی داده اند
Tuesday, September 14, 2010
ببینید میزان بیسوادی و خرتوخری در رژیم جمهوری اسلامی تا چه پایه است
با احترام به عمل شجاعانه دیپلمات مستعفی در افشای سندی دیگر از اسناد کودتای انتخاباتی و خوش آمد به ایشان ، نکته ای جالب در این اسناد توجه من را بخود جلب کرد : از سیستم جمهوری اسلامی و در زمان امثال خامنه ای و جنتی و احمدی نژاد انتظاری بیش از این هم نباید داشت . میپرسید چرا !؟ عرض می کنم . به تصاویر بالا مجدداً نگاهی بدقت بیاندازید ... نسخه فارسی و انگلیسی ( راستی انگلیسی چرا ؟ ) نامه "فوری" شورای نگهبان به کلیه نمایندگی های ایران در خارج از کشور مبنی بر لزوم خودداری از انجام هر گونه مصاحبه در خصوص نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ، که امروز توسط دیپلمات اخیراً مستعفی رژیم منتشر شده است ، را می بینید . بدون اینکه بخواهم در مورد اصالت این مدارک هیچ شکی بکنم ، نظر شما را به دو نکته جلب می کنم : یک - در نسخه فارسی ، تاریخ رؤیت و پاراف نامه - احتمالاً توسط شخص سفیر - و توزیع آن مابین همکاران داخل سفارتخانه ، 26 خرداد ماه ، یعنی درست چهار روز بعد از تاریخ نامه بسیار فوری است . در داخل یک سیستم اداری که با حداقل استانداردهای لازم آشنا باشد ، این یعنی فاجعه . نامه فوری را چهار روز بعد میبینند و توزیع می کنند که البته از سیستم بی برنامه و احمقانه دولت احمدی نژاد و آدمهای بیسواد او بعید هم نیست . دو - در نسخه انگلیسی نامه ( که اصلاً نمیدانم چرا اصلاً به زبان انگلیسی نوشته و صادر گردیده است - خدا می داند ) بجای کلمه
Confirmation
بمعنای " تأیید " نوشته شده است
Conformation
که معنی آن برابری و همسانی و یکنواختی است که کاملاً در این نامه نامربوط است و بیسوادی نویسنده نامه را به بهترین وجهی نشان می دهد که البته این نیز در داخل مجموعه وابسته به سید علی و جنتی ، نه تنها بعید نیست بلکه بسیار هم برازنده و مناسب است
Sunday, September 12, 2010
فائزه خانم ، لطفاً نامه اقای دستغیب را هفت بار با صدای بلند برای پدرتان بخوانید
Saturday, September 11, 2010
کسانی که پشت سر خامنه ای نماز می خوانند و به او اقتدا می کنند از چه قماشی هستند ؟
1 - مزدوران
2 - کودتا چی ها
3 - جنایت پیشگان
4 - فاسدان اخلاقی یا اقتصادی
5 - کسانی که آنقدر پرونده شان سیاه است که از ترس به خامنه ای متوسل میشوند
6 - چاقو کشان و قداره بندان
7 - بی سوادان یا دارندگان مدارک جعلی
8 - ابلهان
9 - خائنین به مردم و رأی آنان
10 - متقلبین
11 - متجاوزین به نوامیس مردم
12 - شکنجه گران و بازجوها
13 - اعضاء حلقه قدرت مافیایی سپاه
Thursday, September 9, 2010
در یک اقدام بسیار تیزهوشانه ، جلسه هیئت دولت مورد شنود مخفی قرار گرفت
جلسه هیئت دولت کودتایی - اینوری ها : فیتیله .... اونوری ها : فردا تعطیله
Wednesday, August 25, 2010
فرمول و قانون اول و آخر ایرانیان برای میزان محبوبیت هر کس به این شرح است
Wednesday, August 18, 2010
معني زمامدار ملي و آدم حسابي را بيشتر درك كنيد
توضیح من : مطلب زیر را یکی از دوستان عزیزم در قالب ایمیل برایم فرستاد ، بسیار گشتم ولی متأسفانه نتوانستم نسخه اصلی آن را پیدا کنم . از آنجایی که دوست داشتم آن را با شما هم در میان بگذارم راهی پیدا نکردم جز اینکه در وبلاگ خودم چاپ کنم . امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید :
معني زمامدار ملي و آدم حسابي را بيشتر درك كنيد
تا بدانید چرا نتوانستند،مصدق را بر زمین ببینند و حتی از ذکر نامش هم میترسند
خاطرات رئیس دفتر مصدق
رئیس دفتر مصدق در دوران 28 ماهه نخست وزیری گوشهای از خصوصیات او را این گونه نقل میکند:
قسم مصدق همیشه" به حق خدا " بود. دو تا یتیم از بچههای احمدآباد همیشه در خانهاش بود و اینها را بزرگ میکرد. زندگیاش فوقالعاده ساده بود. چه هدایا برای شخص ایشان و چه برای دولت محال بود به منزل بیاید. هیچ سرسوزنی نمیگرفت. یک کلمه دروغ از دهانش درنمیآمد. یک وعده حرام نمیگفت. بیست و هشتماه نخست وزیری مصدق یک ریال از اعتبار دولت بابت مخارج دفتر نخست وزیری خرج نشد. همه خرجها را شخصا میپرداخت. خرج نهار و شام و صبحانه 50 سرباز و درجه دار که آنجا بودند را خود مصدق میداد. همچنین عیدیها و هزینهها و پاداشها را. دکتر مصدق در عرض بیست و هشت ماه حکومت از جیب خودش حدود دومیلیون و ششصدهزار تومان خرج کرد. مصدق کوچک ترین هدیه را حتی از صمیمیترین دوستانش نمیپذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی، از دوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آوردهاند اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه کارهایی است؟ این چه بدعتهای بدی است؟ من خربزه میخواهم چه کار؟ بگویید برگردانند. گفتم آقا به امیر تیمور توهین میشود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمدهاش خاکی است. همه خربزه ها میشکند و خراب میشود. گفت اجازه نمیدهم یکدانه از این خربزهها به خانه من وارد شود. گفتم پس اجازه بدهید اینها را ببریم دارالمجانین. گفت ببرشان. خربزه ها را بردیم آنجا. بعد از آن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا میکنی که جیره مریضهای آنجا را بالا ببری که مریضهایی که آنجا میخوابند از لحاظ غذا و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعد از آن بود که جیره هر مریض از 3 تومان به 10 تومان افزایش یافت.
یکبار پیشکارش که شرافتیان نام داشت و 46 سال پیش او بود بر حسب تصادف با سایر کارمندان بانک و نخستوزیری سوار ماشین نخستوزیری شده بود. مصدق چنان توپ و تشری به او زد که به چه مناسبت تو که کارمند دولت نیستی سوار ماشین دولتی شدی؟ خود مصدق یک دفعه هم ماشین نخستوزیری را سوار نشد. یک پلیموت سبز رنگ داشت که از آن استفاده میکرد. همه چیزش ملی بود. لباس و کفش و همه چیزش وطنی بود. او هیچ چیز خارجی نداشت. فقط موقعی که میخواست به آمریکا برود یادم هست که یک دست لباس اسپورتکس برایش دوختند. آن را از لالهزار خریده بودیم بیشتر هم علتش این بود که چندان اتو لازم نداشت و چروک نمیشد
.
دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت. اگر به فرض میفهمید که من مشروب میخورم محال بود مرا نگه دارد. اگر به فرض میشنید که پکی به تریاک میزنم محال بود مرا تحمل کند. یک بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شب ها به منزل او میرود و به زن اولش میگوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچکس نمیبخشم. این دروغ گفته، ثانیا هوس زن جوان کرده، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختیاش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش میآمد. اصلا از اینها متنفر بود.مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقیاش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش میپرداختند .
.
یک بار آقا مرا خواست در حالی که عصبانی بود. گفتم آقا چه شده؟ گفت این مش مهدی آبروی ما را برده. گفتم چه کار کرده؟ گفت: از این بالا نگاه میکردم دیدم در کنار سینی سربازها، یکچهارم طالبی گذاشتهاند. آقا سرباز باید یکچهارم طالبی بخورد؟ اقلا نصف طالبی بدهند. غذای آنها را مراقب بود که بهترین غذا باشد. در همان آشپزخانهای که نهار خودش را میپختند، غذای سربازها را هم میپختند. خلاصه سر طالبی غوغایی کرد
.
به آقا گفتم قرار است ارباب مهدی یزدی، رئیس هیئت مدیره وارد کنندگان چای، میخواهد بیاید. گفت برای چه میخواهند بیایند؟ گفتم احتمالا راجع به چای است چون کسانی که میخواهند بیایند بزرگترین واردکنندگان چای هستند. گفت خیلی خوب. یک ربع قبل از اینکه اینها بیایند به مش مهدی گفت که از آن چای لاهیجان اعلی دم کن، میهمان میآید. وقتی مهمانها آمدند دستور داد چای آوردند. چای لاهیجان هم واقعا معطر و عالی است. وقتی آنها چای را خوردند از ارباب مهدی پرسید: چای چطور بود؟ خوب بود،بد بود؟ خوب دم کشیده بود یا نکشیده بود؟ ارباب مهدی گفت خیلی عالی بود. گفت: این همان چای ایران است. وقتی گفت این چای ایران است آنها حرفشان را اصلا نزدند و مطرح نکردند که اجازه بگیرند چای از خارج بیاورند. مجلس به همین ترتیب با خوردن یک چای تمام شد.
Wednesday, August 4, 2010
و اما بشنوید از حکایت آن که در همدان از شوق دیدار رئیس جمهورش ...زید و متهم به ترور شد
Saturday, July 31, 2010
آیا زمان " تقدس زدایی " از خمینی هنوز فرا نرسیده است ؟
Thursday, July 22, 2010
دیوانگی در میان سران و مسئولین جمهوری اسلامی حد و مرز ندارد
اکبر بیگلری، دادستان استان همدان، در غرب ایران، از قطع دست پنج نفر که آنها را سارقان سابقه دار نامید، در زندان مرکزی این شهر خبر داد .
و در ادامه آمده :
آقای بیگلری همچنین گفت: "خوشبختانه تعداد کمی از این افراد همدانی هستند." خوشبختانه !!!؟؟؟
و بالاخره ادامه داده اند که :
او از اینکه این احکام در ملاعام اجرا نشده است انتقاد کرد و گفت: " اجرای حدود الهی از یک سو زمینه ای برای آمرزش گناهان شخص و از سوی دیگر به منظور عبرت دیگران و ایجاد امنیت و آسایش عمومی اجرایی می شود، بنابر این باید در راستای اجرایی کردن آن در میان مردم اقدام شود." آقای بیگلری علت اجرای این حکم در داخل زندان را چنین عنوان کرد: " در طول تاریخ ملت شیعه مظلوم واقع شده و استکبار جهانی از اجرای این حکم سوء استفاده می کند و ادعا دارد که ایران حقوق بشر را رعایت نمی کند."
البته این مصاحبه طولانی تر از این حرفهاست اما تا همینجا برای منظور من بسه !
دقت کنید !
- اصلاً به نظر می آد این آدم نرمال باشه ؟
- نرمال نبودن سرش رو بخوره ، اصلاً دیوانه است ! واقعاً دیوانه .
تصور این که یک آدم سالم رو بیاری و دستش رو قطع کنی ( آدم که سهله ، شما فرض کنید یه مرغ یا گربه یا موش ) انسان عادی رو دیوانه می کنه ، اونوقت این بابا از اینکه این مراسم وحشیانه در ملأ عام ( جلوی چشم بچه های معصوم این مملکت ) اجرا نشده ابراز ناراحتی کرده و رفته سراغ مظلومیت شیعه و از این چرت و پرتا !
معلومه ، وقتی یه مملکت ، رهبرش خامنه ای ( ببخشید باری تعالی ) باشه و رئیس جمهورش احمدی نژاد باشه و رئیس قوه قضائیه ش هم یک انسان نمای عجیب و غریب به اسم صادق لاری جانی باشه ، معلومه که دادستان کل استان همدانش هم نباید کسی بهتر از این دیوانه زنجیری باشه
انگار با فرمول آقایان ، هر چه دیوانه تر و زنجیری تر ... بهتر ! به خدا نزدیکتر !
شاید اینا واقعاً اینجوری اعتقاد دارن ! نمیدونم ... یعنی خدا کنه اینجوری نباشه . چون فکر نمیکنم در آینده ایران آزاد حتا بشه جرأت کرد اینجور آدما رو توی زندان نگه داشت . اینا حیواناتی وحشی ( با احترام به حیات وحش ) ، بلکه پست تر و زشتخو تر هستند و زنده بودن و ماندن شان به هیچ عنوان به سود جامعه بشری نیست ! همین
Friday, July 16, 2010
خرافه گرایی ما تا به کجاست ؟
ایمیل وارده
صحبت یکی از دوستان که جالبه:
ایران كه بودم یه دوستی داشتم به اسم نوید كه ۲ سال پیش جلو در خونشون کامیون بهش زد و در ۲۵ سالگی جوانمرگ شد. پارسال كه ایران بودم رفتم سراغ پدر و مادرش، هر دو تا شون ۳۰ سال پیرتر شده بودن، به قول خودشون کمرشون شکسته بود. کارشون شده بود گریه زاری، خوندن فاتحه، دادن نذر، حاضر دائمی تمامی جلسات قرآن بودن، آخر هفته پول بود كه به قرآن خوانها میدادن كه سر قبرش قرآن بخونن. میگفتن مردن پسرشون اینا رو به خدا نزدیک کرده برای اینکه خواست خدا بوده. اینو داشته باشین؛
Thursday, July 15, 2010
آن که باد میکارد ، به جز توفان درو نخواهد کرد
Tuesday, July 13, 2010
تقدیم به شهرام امیری که همه جاسوسان جهان را انگشت به دهان کرد
Friday, May 21, 2010
پرسشی از آقای جنتی
دانشجویان این دوره و زمانه ، خوشبختانه از نوع و جنس شما نیستند و سرشان را بر عکس شما بالا می گیرند .
زنده باد آزادی
Thursday, January 28, 2010
در تهران " کیش " میدهیم و در شهرستانها " مات " می کنیم
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
Sunday, January 10, 2010
آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی
برای شما بعنوان یک مرد اهل اندیشه ، همیشه احترم قائل بوده ام .
اینکه شما - چه تنها و چه در جمع سایرین - نظرتان را بصراحت اعلام می کنید را هم پدیده و امر مبارکی می دانم .
در خصوص دین باور بودن مردم ایران هم با شما - حداقل در میان مدت و صرفاٌ بدلیل عدم وجود فضای آزاد غیر دینی در ایران - موافقم .
فقط می خواستم یک نکته ظریف را به شما یاد آوری کنم : اینکه صرف دین باور بودن مردم ایران دلیل انتخاب مجدد یک حکومت دینی و مبتنی بر معیارهای ایئولوژیک شما ( آنهم از نوع شیعه اثنی عشری ) نیست و نمیتواند باشد .
بگذارید و بگذاریم مردم ایران راحت نفس بکشند و خود راه را از چاه تشخیص دهند .
از شما هم خواهش می کنم یک کشور اسلامی متمدن و پیشرفته با مردمانی سعادتمند به من نشان دهید .
در خاتمه به شما عرض می کنم که :
آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
Sunday, January 3, 2010
آ سید حسن کجا ؟ باش با هم بریم ! بمون و ببین بابا بزرگت چی بسر این مملکت آورده
در این میان دو نکته را با اهمیت یافتم که قصد دارم به آنها بپردازم :
نکته اول اینکه تاریخ در حال تکرار شدن است و با گذشت 31 سال از آن بازگشت باشکوه در روز 12 بهمن 57 شاهد چنین فرار خفت باری هستیم که صرفاٌ حاکی از ترس و وحشت چنین افرادی است بعلاوه اینکه ثابت می کند کسانی چون ایشان هرگز خود را در زمره افراد این مملکت و از نوع مردم نمی دانند
و نکته دوم اینکه به ایشان یادآوری میکنم که این فرار تنها کاری که میکند این است که خاندان ایشان را بیش از هر زمان دیگر بدنام و منفور این مردم خواهد کرد و تمامی ریشه های آنان در این کشور را خواهد خشکاند چرا که نزدیک به پنجاه سال از سال 42 گذشته و بقول معروف " آن ممه را لولو برده " و این مردم ، دیگر آن کسانی نیستند که بعد از پانزده سال ایشان را با سلام و صلوات برگردانند .
بنابراین فرار خاندان خمینی به عراق را میتوان پایان آخرین فصل از کتابی دانست که صدها سال بر پایه تحقیر و استحمار مردم این آب و خاک به رشته تحریر درآمده است ... بالاخره پرونده نام خمینی باید یک روزی بسته میشد و با فرار نوادگان او از ایران : هر چه زودتر ، بهتر !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
Friday, January 1, 2010
نامه محسن رضایی به خامنه ای - آقا محسن ، شما لطف کن و به نوکریت برس و خفه شو !
تازه این بابا میخواست رپیس جمهور این مملکت هم بشه !
عاقبت لقمه حرام خوردن چیزی بهتر از این نخواهد شد !
من که انصافاٌ زبانم قاصره از این که چیزی در مورد این آقا بنویسم !
تنها چیزی که میدانم این است که احمدی نژاد با همه حرامزادگی اش با امثال محسن رضایی شرف داره !
همین