Friday, December 31, 2010

آیا جمهوری اسلامی تا شب عید دوام می آورد ؟

دو هفته از شروع رسمی طرح هدفمندی یارانه ها می گذرد . هنوز از امواج سهمگین گرانی خبری نیست . آنچه دیده می شود تنها نسیمی است که می تواند پیشقراول توفان باشد . مردم پولهایشان را از بانکها گرفتهاند وفعلاً در حال خرج کردن آن هستند . بزودی این پول تمام میشود و فشار گرانی بیش از پیش بر شانه ها یشان سنگینی خواهد کرد . از یک طرف گران شدن همه کالاها بدلیل حذف سوبسید و از طرف دیگر گرانی مظاعف بدلیل گران شدن بنزین و گازوئیل و به تبع آن گرانتر شدن حمل و نقل اعم از مسافری ( درون شهری و برون شهری ) و باری . طبیعی است با گذشت یک ماه شاهد ضعیف شدن قابل توجه قدرت خرید مردم عادی کوچه و بازار خواهیم بود . این مسئله به تنهایی می تواند کمر هر دولتی را بشکند . از همه این حرفها گذشته ، با مشاهده اولین سری قبوض آب و برق و گاز و عدم پرداخت آنها توسط مردم ، دولت چکار خواهد کرد ؟ آیا آب و برق و گاز مردم را قطع خواهد کرد ؟ چند خانواده باید شاهد قطع برق و گاز باشند ؟ آن هم وسط زمستان ! آیا اینها منجر به افزایش اعتراضات و شکل گرفتن نوعی شورش مردمی خواهد شد ؟ آیا دولت حرف خود را پس خواهد گرفت ؟ باید نشست و منتظر ماند و دید که عاقبت این کارهای احمقانه به کجا خواهد کشید . بالاخره زندانها هم ظرفیت محدودی دارند . پیش بینی بسیار ساده این است که جمهوری اسلامی با سرعت باورنکردنی شاهد افزایش اعتراضات مردمی خواهد بود و ممکن است چند صباحی با درگیر کردن چماقداران و چاقوکشانش با مردم بتواند برای خود سپر حفاظتی درست کند اما این حربه هم برد محدودی دارد . امروز یازدهم دیماه و اول ژانویه سال 2011 است . تا شب عید تقریباً 80 روز بیشتر نمانده است . پیش بینی من را جدی بگیرید . هر اتفاقی که بیفتد ایران سر جایش است و مردم راه خود را بخوبی پیدا خواهند کرد . روزگار بسیار حساسی است . با امید به آزادی و بهروزی همه ایرانیان

Monday, December 27, 2010

دلیل جالب برکناری دو مقام اروپایی

به گزارش عصر ایران، روزنامه اردنی الدستور نوشت: شهردار استکلهم پایتخت سوئد که همزمان ریاست یکی از احزاب این کشور را نیز برعهده دارد ناگهان بدون مقدمه و به صورت ناگهانی خود را در میان موجی از انتقادات و خشم کم نظیر مردمی دید و از طرف مطبوعات و رسانه ها به فساد مالی متهم شد.

البته شهردار استکلهم در واکنش به این انتقادات قسم یاد کرده که در پمپ بنزین، متوجه جا گذاشتن کیف پول خود می شود و لذا مجبور شده از کوپن های دولتی برای پرداخت هزینه بنزین استفاده کند. وی اضافه کرد: در این شرایط چه باید می کردم ؟ آیا باید با پای پیاده به شهرداری می رفتم یا اینکه از سایر شهروندان پول قرض می گرفتم؟ من فقط کیف پولم را جا گذاشته بودم.این خبر را که مربوط به مدتی پیش است بخوانید: شهردار استکلهم به دلیل پرداخت هزینه بنزین خودروی شخصی اش از بیت المال، مجبور به کناره گیری شد.

وی در نهایت مجبور به کناره گیری از سمت شهردار استکلهم شد.

تمام این اتهام شهردار استکلهم این بود که خانم شهردار با استفاده از کوپن های دولتی (ژتون)، برای خودروی شخصی خود بنزین زده است.

منتقدان و مطبوعات در سوئد گفته اند: اگر شهردار از اموال عمومی استفاده شخصی کند پس دیگر کارمندان شهرداری با اموال عمومی به دست آمده از مالیات های عمومی، چه می کنند و این مبالغ را چگونه هزینه می کنند؟

البته شهردار استکلهم در واکنش به این انتقادات قسم یاد کرده که در پمپ بنزین، متوجه جا گذاشتن کیف پول خود می شود و لذا مجبور شده از کوپن های دولتی برای پرداخت هزینه بنزین استفاده کند.

وی اضافه کرد: در این شرایط چه باید می کردم ؟ آیا باید با پای پیاده به شهرداری می رفتم یا اینکه از سایر شهروندان پول قرض می گرفتم؟ من فقط کیف پولم را جا گذاشته بودم.

البته مطبوعات و منتقدان این توجیه های خانم شهردار را نپذیرفته و گفتند: این توجیه ها برای شهردار استکلهم مناسب نیستند و وی می توانست به جای خیانت در امانت، خودروی خود را ترک و از وسایل حمل و نقل عمومی برای رسیدن به مقصد استفاده کند.

شهردار استکلهم علاوه بر کناره گیری از سمت خود، از جایگاه حزبی اش نیز به عنوان رئیس حزب، کنار گذاشته شد تا به کلی از صحنه سیاسی سوئد حذف شود.

یک رویداد مشابه در فنلاند

این درحالی است که پیش از این وزیر بهداشت فنلاند نیز به دلیل کشف فساد مالی اش مجبور به استعفا شد.

این وزیر فنلاندی به هزینه دولت، سه مرتبه با همسر خود تماس تلفنی بین المللی برقرار کرده بود.

این حادثه باعث خشم و عصبانیت افکار عمومی و مطبوعات فنلاند شد چرا که این فرد با سوءاستفاده از جایگاه خود به عنوان وزیر کابینه با هزینه پرداختی توسط مالیات دهندگان فنلاندی سه مکالمه بین المللی شخصی انجام داده بود.

این وزیر فنلاندی نه تنها استعفا کرد بلکه پرونده ای برای وی در دادگاه تشکیل و مجبور شد هزینه این سه تماس تلفنی بین المللی را بپردازد.

Sunday, December 19, 2010

آقای علی دایی ! پس کو " بی بی ات فاطمه زهرا " که این باخت های مفتضحانه را به گردنش بیندازی ؟

بالاخره خود این جناب علی دائی هم افتاد تو کوزه ! باخت های پیاپی و مفتضحانه پرسپولیس به جایی رسید که علی دائی هم نتوانست با کمک " خانم فاطمه زهرا " کاری بکند . تنها کاری که کرد استعفا بود . این استعفا را به فال نیک میگیرم چرا که باید مسئولیت پذیر بود . راستش را بخواهید متحیر شدم وقتی چند سال پیش از زبان همین آقای علی دائی ( کسی که سابقه تحصیلات دانشگاهی نیز دارد ) شنیدم که برد تیم پرسپولیس ( مسابقه و جایش را یادم نیست ) کار خانم فاطمه زهرا بوده است . تمام زحمات و تلاشهای بازیکنان و کادر ملی و سرمایه گزاری های عظیم به هیچ انگاشته شد و اعتبار این برد یکسره به حساب اعتقادات شخصی علی دائی - تازه اگر واقعاً اعتقادی هم در میان بوده باشد ، من شک دارم - واریز شد . فرهنگ چاپلوسی و پاچه خواری نتیجه ای جز این ندارد . نمیشود وقتی میبریم بگوییم با عنایات فلانی و بهمانی بود و وقتی میبازیم تقصیر خودمان باشد . باید پذیرفت که فوتبال نیاز به مدیریت ، تلاش ، بازیکن خوب ، تاکتیک و تکنیک مناسب و کار خالص ورزشی دارد . مملکت و به تبع آن ورزش را نمیتوان با عنایات خاصه به پیش برد . علی دایی باید زیر تیغ انتقاد برود و مرد میدان باخت باشد و شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکند . باید بگوید که تیم پرسپولیس را نمیتوان به سپاه پاسداران و فرماندهان بیلیاقت و بیسواد و جنایتکار آن سپرد و توقع برد داشت . به مردگان هم کاری نداشته باشند . همین

Friday, December 10, 2010

میر حسین جان ! من حسین و زینب را نه دیده ام و نه حس کرده ام ، می خواهم الگوی من کسی مانند تو باشد

جناب آقای مهندس موسوی گرامی ، میر حسین عزیز
من یک ایرانی ام ، به ایرانی بودن خودم هم افتخار می کنم ! می خواهم الگوی حرکت و منش سیاسی ام هم ایرانی باشد . گناه که نیست ؟ من هر اعتقاد مذهبی که دارم برای خودم محفوظ ! اعتقاد شما هم همینطور . چرا ما باید هنوز هم از افسانه ها و اسطوره های مذهبی الگو بگیریم ؟ چرا نباید یک الگوی ایرانی داشته باشیم ؟ چرا نباید الگوی جوانمردی و شجاعت و پایمردی جوان ایرانی ، خود شما باشید ؟ شمایی که هم قابل رؤیت هستید ، هم حس می شوید ، هم واقعیت عینی غیر قابل انکار دارید . من به سهم خودم دیگر از این افسانه سرایی ها خسته شده ام . هر آن چه امروز به سرمان می اید ، بیش از همه از جانب کسانی است که بزرگترین داعیه داران این شخصیت ها هستند . اما نتیجه چی ؟ نمی خواهم به اعتقاد کسی اسائه ادب کنم اما می توانم حداقل با شما درد دلی بکنم . وقتی شما به دیگران توصیه می کنید که بمانند و کار زینبی بکنند تکلیف کسانی را که نه به اسلام ، نه به شیعه ، نه به زینب و نه به حسین اعتقاد دارند ولی با شدت و حدت هر چه تمامتر ایرانی هستند و به ایرانی بودن خود می بالند روشن نمی کنید . چرا با این تعابیر که برای بسیاری خوشایند و دلنشین نیست ، دایره طرفداران و دوستان خودتان را کوچک می کنید ؟ بخدا خسته شدیم از این آویزانی به فرهنگ و زبان عربی ! اعرابی که امروزه می بینید و میبینیم که حاضر نیستند سر به تنمان باشد . خلط مبحث نشود اما باید بگویم ما امروز بیش از هر زمان دیگر باید بر ایرانی بودن و هویت ایرانی خود پای فشاریم . رمز پیروزی ما در چسپیدن به هویت ملی مان است و بس . پاینده باشید

Monday, December 6, 2010

مأموریت خداوند برای چندمین سال پیاپی با پیشنهاد شورای نگهبان و تأیید مقام معظم رهبری تمدید شد

در پی آخرین اظهارات جنتی در خصوص هم ارز بودن عبادت خداوند و اعتقاد به ولایت فقیه ( آنهم نه هر فقیه دست و رو نشسته ای ، بلکه سرور کائنات و فخر خلقت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ) و نیز با عنایت به سابقه طولانی آیت الله جنتی در امور خلقت از زمان انقراض دایناسورها ! بالاخره دست آقایان رو شد و معلوم شد که الآن چند سال است مأموریت خداوندی خداوند ، فقط با پیشنهاد شورای نگهبان و تأیید ولی فقیه است که دارد تمدید میشود . بدیهی است اگر خداوند بچه خوبی نباشد و زیادی بخواهد موی دماغ شود ، سال آینده از مقام خود عزل و مجبور به مکیدن مقادیر معتنابهی سماق خواهد شد . از ما گفتن بود

Friday, December 3, 2010

تئوری رژیم این است : خودت ترور کن ! بنداز گردن دیگران

روزگار سختی را میگذرانیم . با دشمنی سفاک و غدار دست به گریبانیم که نه تنها بویی از انسانیت نبرده است بلکه نه دوست سرش میشود و نه دشمن . شما هر که باشی و هر شغلی که داشته باشی مادام اینکه مزدوری نکنی - یا نخواهی به مزدوری ادامه دهی - دیگر در حلقه دوستان نیستی . تاریخ مصرف دوستان رژیم بسیار کوتاه است و به طرفة العینی تبدیل به دشمن و عنصر خطرناک میشوی و لاجرم خونت حلال میشود . سناریو هم اتفاقاً بسیار ساده است : صبح که از خانه ات بیرون می آیی ، بمبی در کنار ماشینت منفجر می شود و نه تنها تو بلکه هر کس که در کنار توست همراه باتو دود میشود و به آسمان می رود . آنهم در کشوری که به ادعای رئیس امنیت خانه مبارکه ( بخوانید وزارت اطلاعات ) گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد ، جنبیدن آن پشه عیان در نظر ایشان است ! اینان حتا از قبل از انفجار از آن خبردار میشوند و مجرمین را قبل از ارتکاب جرم دستگیر و گاه حتا محاکمه و اعدام می کنند . چیزی هم که - از دولتی سر رهبر دیوانه رژیم - زیاد است دشمن است که محدود به یک یا دو کشور نمیشود . امروز بیش از 65 میلیون ایرانی دشمن رژیم هستند و بهیچ عنوان هم قدرت اعلام برائت ندارند . حکم اعدام و نابودی ایران و ایرانی و ایرانی گری الان بیش از 31 سال است که صادر شده است . اما .... اندکی صبر ، سحر نزدیک است ! به امید سرنگونی رژیم تبه کار جمهوری اسلامی و برقراری یک دولت دموکرات و سکولار با رأی مستقیم همه ایرانی ها

Thursday, December 2, 2010

قابل توجه ناصر محمد خانی : صیغه ساعتی پنجاه هزار تومان ! هستی ؟

اجازه دهید چیزی ننویسم چون هر آنچه میخواستم بگویم در قالب همین یک تیتر ساده گفتم

Wednesday, November 24, 2010

یک روز یک مسیحی‌، يك بودایی، و يك مسلمان تصمیم میگیرند تا ببینند کدوم توی کارش بهتره

یک روز یک مسیحی‌، يك بودایی، و يك مسلمان تصمیم میگیرند تا ببینند کدوم توی کارش بهتره... به همین منظور، تصمیم میگیرند که هر کدوم به یک جنگل برند، یک "خرس" پیدا کنند و سعی‌ کنند اون "خرس" رو به دین خودشون دعوت کنند . بعد از مدتی‌، دور هم جمع میشند و از تجربه شون صحبت میکند... اول از همه مسيحي شروع به صحبت کرد :"وقتی‌ خرس رو دیدم، براش چند آیه از کتاب مقدس (درباره قدرت صلح، کمک و مهربانی به دیگران) خوندم و بهش آب مقدس پاشیدم. خرس اونقدر شیفته و مبهوت شد که قراره هفتهٔ دیگه اولین مراسم تشریف ش برگزار بشه".
بودایی گفت: "من خرسی رو کنار یک جوی آب توی جنگل دیدم..براش مقداری از کلمات آسمانی بودای بزرگ موعظه کردم. براش از قدرت ریاضت، تمرکز و قانون کارما) قانون عمل و عکس‌العمل رفتار آدمی‌) صحبت کردم. خرس آنقدر علاقه مند شده بود که به من اجازه داد غسل تعمید بدهمش و براش یک اسم مذهبی‌-بودایی انتخاب کنم".
پس از آن، هر دو به مسلمان نگاه کردند که روی تخت (و در حالی‌ که از سر تا پا بدنش توی گچ بود) دراز کشیده بود. او گفت :"هههممم...الان که به گذشته و اون روز فکر می‌کنم، میبینم که شاید نباید کارم رو با "ختنه کردن" شروع می‌کردم".


Monday, November 15, 2010

مسئولین محترم صدای آمریکا!اگر نیم ساعت بهتر از یک ساعت است پس یک ربع هم بهتر از نیم ساعت میتواند باشد

برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا را هر شب به وقت تهران می بینیم . به شهادت انعکاس فراوانی که مباحث مطروحه در این برنامه بلافاصله در وبسایت ها پیدا می کند میتوان براحتی نتیجه گرفت که این برنامه بینندگان فراوانی دارد . دو هفته قبل در یک اقدام بیسابقه و بدون اطلاع قبلی تصمیم مسئولین صدای آمریکا مبنی بر کاهش زمان این برنامه از یک ساعت به نیم ساعت ، آنهم با هدف ارتقاء کیفیت !!! آن، به اطلاع مهمانان و شنوندگان عزیز ( !! ) رسانده شد . جای تعجب فراوان دارد که این مسئولین محترم بدون توجه به آراء مردم و کسب نظر از ایشان چنین اقدامی بعمل می آورند . وبسایت صدای آمریکا مدتهاست که مکانیزمی برای نظر خواهی از مردم و خوانندگانش دارد که حتا مسائل بسیار جزئی نیز در آن به رأی گذاشته میشود حال چگونه است که چنین تصمیم مهمی بدون نظرخواهی از علاقمندان این برنامه که پشتوانه اصلی آن هستند اتخاذ میشود - بقول قدیمی ها - الله اعلم ! در اینجا ضمن انتقاد صریح از جناب آقای بیژن فرهودی سردبیر محترم این برنامه و سرکار خانم درخشش و جناب آقای چالنگی ، نارضایتی شدید خود را نسبت به این تصمیم عجیب و غریب ابراز می دارم . شاید نیازی به یادآوری این موضوع نباشد که مردم ایران از این برنامه بعنوان یکی از منابع اصلی کسب خبر و تفسیر کارشناسان مختلف آن بعنوان پایه ای برای تحلیل علمی و منطقی خبرهای ایران و جهان استفاده می کنند و کاهش زمان آن به نیم ساعت به هیچ عنوان مورد رضایت نیست و نخواهد بود . بیم آن دارم که روزی فرا رسد که با توجیه " نیم ساعت بهتر از یک ساعت " شاهد این خبر باشیم که برای بهترتر! شدن برنامه مدت زمان آن را به یک ربع ساعت کاهش می دهند و در آینده برای به اوج رساندن کیفیت آن ، کلاً برنامه را حذف خواهند کرد . امیدوارم این تحلیل استقرائی بنده هرگز جامه عمل به خود نپوشد و گوش شنوایی برای این درددل موجود باشد . زنده باد آزادی بیان ، زنده باد اطلاع رسانی حرفه ای و صادقانه ، پاینده باد ایران دموکرات

Sunday, November 14, 2010

به نظر می آید که سایت بالاترین توسط ارتش سایبری جمهوری اسلامی بی سر و صدا هک شده است

با هجومی که امروز از ناحیه طرفداران جمهوری اسلامی در تبلیغ شعائر مذهبی و قرآن و تاریخ اسلام و زندگینامه آخوندها و چه و چه می بینم تنها نتیجه گیری که میتوان کرد همین است : سایت بالاترین هک شده است و برخی افراد با انرژی نامحدود اقدام به لینک گذاشتن ( حتا بصورت سرگرمی ولی با منظور تبلیغی ) درباره اسلام و قرآن و زندگینامه آقایان و از این دست مسائل می نمایند . صبر می کنیم تا ببینیم ته و توی این داستان دربیاید . توصیه من به بالاترینی ها این است که از دادن امتیاز های رگباری - بدون خواندن محتوای لینکها - خودداری کنند . زنده باد آزادی و سکولاریسم

Saturday, November 13, 2010

صادق جان ، آنچه موجب وهن امر قضاوت است مصاحبه وکلا نیست بلکه وجود منحوس امثال شماست

باز هم این جناب صادق لاریجانی اقدام به پرتاب ذرت نمود . این بار نوبت ، نوبت جامعه وکلا بود که به زعم ایشان با انجام مصاحبه با رسانه های خارجی اسباب وهن جامعه وکالت را فراهم می آورند . این سخن بسیار سخیف دارای نکاتی است که حیفم آمد ناگفته از کنارشان رد شوم . یکم اینکه مثلاً وکلا مستقل هستند ( یعنی حداقل بر روی کاغذ اینچنین آمده است ) و نیازی ندارند که کسی دیگر بیاید و برایشان تعیین تکلیف کند . دوم اینکه در همه جای دنیا نه تنها وکلا بلکه همه ابناء بشر حق و اختیار دارند که حرف بزنند و مصاحبه کنند و در نهایت قضاوت را به شنونده ها و خوانندگان و بینندگان شان واگذار کنند ، وکلا که جای خود دارند و طبیعتاً بدلیل ماهیت امر وکالت می توانند و باید از طرف کسی که دسترسی به هیچ نوع امکانات اولیه ندارند ، صحبت کنند و صدای موکلین شان را به گوش همه برسانند . سوم اینکه نفس حضور همین جناب صادق خان لاریجانی در صدر قوه باصطلاح قضائیه ایران باندازه کافی موجبات وهن و بی ارزش شدن بیش از پیش امر قضاوت را به همراه آورده است بخصوص که ایشان ابایی از ابراز این مطلب ندارند که " حکم ، حکم آقاست ! " وهیچ اتفاقی بدون نظر ایشان ( خامنه ای ) اتفاق نمی افتد . این جمله به اندازه ای توهین آمیز محسوب میشود که حتا دوستان ایشان نیز از تکرار آن شرم دارند چرا که جناب لاریجانی حتا حاظر به حفظ ظاهر هم نیستند و براحتی اعلام می کنند که نه ایشان و نه کل قوه قضائیه در ایران مستقل نیست و طبیعی است از آنجایی که در همه جهان استقلال پایه اصلی قضاوت است ، هر گاه این استقلال به هر نحوی از انحاء زیر سؤال برود دیگر امر قضاوت عادلانه هم محلی از اعراب نخواهد داشت . پس بهتر است ایشان بجای اظهار نظر در امور دیگران تلاش کنند که یک خاکی بر سر خودشان و قوه تحت امرشان بکنند که هم پسندیده تر و بایسته تر است و هم شرعی تر و قانونی تر چرا که ایشان دارند حقوق این کار را میگیرند ! زنده باد آزادی

Friday, November 5, 2010

جندالله ، فرزند خلف جمهوری اسلامی است

خشونت ، خشونت به دنبال دارد . این جمله را بارها شنیده ایم و نمونه های عینی بیشماری نیز از آن سراغ داریم . جندالله ، گروهی که توسط عبدالمالک ریگی پایه گذاری شد ، نتیجه بلافصل خشونت های اعمال شده توسط جمهوری اسلامی در حق مردم مظلوم بلوچستان بوده و هست . هدف از این نوشتار که به بهانه اعلام وزارت امور خارجه آمریکا مبنی بر قرار دادن نام این گروه در لیست تروریستی آمریکا نگارش می شود ، این است تا ریشه های خشونت عریان در ایران امروز شناسایی شود . واضح است که در بستر رفتار خشونت آمیز جمهوری اسلامی با مردم ایران و از جمله مردم بلوچستان ، چیزی جز خشونت نمی روید و همیشه بوده و هستند کسانی که ( اگر چه شاید با نیات خیرخواهانه ) از بیکاری و بیسوادی مردم بهره برده و اقدام به تشکیل چنین گروههایی می زنند . تاریخ جمهوری اسلامی همیشه پر بوده از چنین ماجراهایی که نه تنها در مناطق دوردست و کمتر بهره مند ، بلکه حتا در درون شهرهای بزرگ هم گاه خشونت دامنگیر مردم شده و با جان و مال مردم بازی کرده است . نگاهی به آنچه در اخبار حوادث می خوانیم یادآور همین نکته است که وقتی در جامعه ای خشونت نهادینه می شود ، باید منتظر انواع و اقسام قتل های خانوادگی و خشونت های غیر قابل وصف در میان جامعه و مردمان آن بود . آنچه تحت عنوان جنبش سبز آزادیخواهی مردم ایران از سال 88 سربرآورد ، اگر چه محصول تنها یک تقلب انتخاباتی و کودتای متعاقب آن نبود و ریشه در سالها ظلم و بیعدالتی و تبعیض و به افلاس و فلاکت کشاندن مردم دارد و تاکنون شوربختانه جان و مال افراد زیادی در راه آن از بین رفته است ، اما نوید بخش این واقعیت است که مردم ایران ، با تکیه بر افزایش دانش و آگاهی سیاسی و اجتماعی از یک طرف و پیدا کردن هدف گمشده خود و با فاصله گرفتن از خشونت طلبی و خشونت ورزی از طرف دیگر ، راه روشن آزادی را پیدا کرده و بدنبال فردایی عاری از خشونت برای ایران هستند . نکته ای که در این نباید فراموش کرد این که جمهوری اسلامی همیشه از رواج خشونت در میان مردم استقبال خواهد کرد . زنده باد آزادی

Tuesday, November 2, 2010

ایرانیان از نگاه یک دیپلمات انگلیسی در سال 1329 به نقل از کتاب همه آدمهای شاه

به نقل از کتاب همه آدمهای شاه

نوشته استیون کینزر

انگلستان در سال 1329 گروه تحقیقاتی را تشکیل می دهد تا علت و زمینه های بحران در ایران را پیدا کند.

از جمله پژوهش در مورد روانشناسی ایرانیان بوده، که یک دیپلمات انگلیسی بعد ازتحقیق اینگونه ایرانیان را توصیف می کند :

“ ریا کاری بدون دستپاچگی،

اعتقاد به قضا و قدر،

اهمیت ندادن به زجر کشیدن …

ایرانیان عادی تو خالی و بی اخلاق وهمیشه مشتاق قول دادن در قبال کارهایی اند که قادر به انجام دادنش نیستند ویا اصلاً قصد انجام دادنش را ندارند.

اهل طفره رفتن،

فاقد انرژی و استقامت،

اما تابع قدرت و انضباطند.

بالاتر از همه، از توطئه و تبانی لذت می برند

و هر زمان که منافعشان حکم کند، به آسانی از اعمال غیر اخلاقی تبعیت می کنند.

ایرانی دروغگویی ماهر است،

اما انتظار ندارد که گفته هایش را باور کنند.

ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.”

تحقیقات انگلیسی ها در مورد ایرانی ها زمانی جوابی غیر از این خواهد داد که هر یک از ما تصمیم بگیریم در مقابل این عادات زشت ریشه دار تاریخی مان مقاومت کنیم و هزینه اش را بپردازیم

سعی کردن برای تغییر عرف یعنی در خلاف جهت جریان رودخانه شنا کردن

آیا ما آدم های مبارزی هستیم؟


Wednesday, October 27, 2010

ایکاش تهدید ها عملی می شد ! ایکاش هاشمی رفسنجانی دستگیر می شد

فکرشو بکنین ! پیچ رادیو رو میچرخونی یا دکمه تلویزیون رو میزنی و یهو با این خبر مواجه میشی : اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری و رئیس جمهور و رئیس مجلس سابق به اتهام اقدام علیه امنیت ملی ، فساد اقتصادی و سیاسی ، تبانی در پروژه حذف رهبری نظام و همچنین دست داشتن در فتنه براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ، دستگیر شد . در همین ارتباط پیامهایی از جانب دفتر رهبری و ریاست جمهوری به شرح زیر صادر شد و الی آخر.. . فکرشو بکنین چه حالی می ده . آنارشیست نیستم اما معتقدم دیر یا زود جمهوری اسلامی مجبور میشه برای بقای خودش و به تقلید از همه دیکتاتوریهای معاصر دست به یه همچو کارهایی بزنه . نمونه ش هم همین اظهارات اخیر مصطفی پور محمدی و شاخ و شونه کشیدن های گاه و بیگاه حیدر خان مصلحی . بقول قدیمی ها : از خدا که پنهون نیست ، از شما چه پنهون ! من که منتظر چنین خبری می مونم

Sunday, October 24, 2010

رئیس جمهور فاشیست ! دانشگاه تهران هم جای تو نیست

با توجه به بازدید احتمالی احمدی نژاد از داشگاه تهران و به یاد هم میهن دلاورمان ، یوسف رشیدی - که در سال 87 حرف دل همه دانشجویان واهل علم را بر پلاکاردی دست نوشته فریاد زد - ما هم یکصدا فریاد بر می آوریم که : رئیس جمهور فاشیست ! دانشگاه تهران هم جای تو نیست . اصلاً هیچ دانشگاهی جای تو نیست . دانشگاه به زعم تو و رهبرت جای خس و خاشاک و میکروبهاست و نیازی نیست شما برای کسب آبروی و اعتبار از دست رفته رهبر و دولتت خود را به دانشگاه آویزان کنی . شما و لشکر مزدوران و چماقداران و چاقوکشان را با دانشگاه ، مرکز علم و خردگرایی چه کار ؟

Friday, October 22, 2010

آب که سربالا بره یه آخوند شپشو به فرزندان پاک این مرز و بوم میگه میکروب

مگه لازمه که همه ضرب المثل ها از زمان قدیم بیان ؟ مگه ما نمیتونیم خودمون ضرب المثل درست کنیم ؟ از قدیم گفته بودن : آب که سربالا بره ، قورباغه ابوعطا می خونه ! حالا با اجازه تون یه بازنگری می کنیم و این ضرب المثل رو به روز می کنیم : آب که سربالا بره یه آخوند شپشو به فرزندان پاک این مرز و بوم میگه میکروب ! اینجوری بهتر و ملموستره . ممکنه ما هرگز سربالا رفتن اب رو نبینیم یه آواز ابوعطای قورباغه رو نشنویم ولی دست کم چیزهایی که با چشم خودمان می بینیم و با گوش خودمان میشنویم چرا تبدیل به ضرب المثل نکنیم تا برای آیندگان خودمون درس عبرت بشه ؟

Wednesday, October 20, 2010

آقای بروجردی عزیز ، چرا مانند جدتان ؟ بفرمایید مانند یک " ایرانی شجاع " به استقبال مرگ می روید

چرا الگوی ما باید یک عرب 1400 سال قبل باشد ؟ یعنی واقعاً ما الگویی برای شجاعت در تاریخ ایران زمین و در میان ایرانیان نداریم ؟ خطاب سخنم با آقای آیت الله ( نشانه خدا ) بروجردی است که مردانه در قفس ظلم رژیم جمهوری اسلامی ایستاده است . با شجاعتی کم نظیر که ما را از یادآوری و الگوپذیری آنچه در تاریخ اسلام گذشته است بی نیاز می کند . آقای بروجردی عزیز ! شما نیازی ندارید مانند جدتان باشید . شما یک ایرانی شجاع باشید برای ما بس است . شما الگوی شهامت و دلیری و شجاعت و بیباکی و نترسی برای نسل آینده ما باشید . ما هم شما را دیده ایم ، هم عکس و فیلمتان موجود است . وقتی الگویی به این زنده ای داریم چه نیازی به الکوهای افسانه ای که معلوم نیست واقعیت تاریخی داشته باشند یا خیر . تازه اکر واقعیت هم داشته باشند یکیشان می شود جد اعلای همین خامنه ای خودمان . شما به جدتان قسم می دهم ایرانی باشید ایرانی بمانید . همین . امضا - یک ایرانی

Sunday, October 3, 2010

آیا دولت ایالات متحده آمریکا واقعاً ما را به مسخره گرفته است ؟

خبر : آمریکا اعلام کرد که کلیه دارائی های هشت نفر از مقامات جمهوری اسلامی به ظن دست داشتن در تضییع همه جانبه حقوق بشر و جنایت های احتمالی ، در آمریکا بلوکه شده و این مقامات از انجام سفر به آمریکا منع شده اند . این جمله برای همه ایرانیانی که در راه آزادی میهن شان مبارزه می کنند بسیار جذاب و شیرین و نشاط بخش است و یک پیروزی بزرگ محسوب می شود و به همین دلیل همگان چه بعنوان مخالف و چه بعنوان موافق در مورد آن اظهار نظر می کنند . پرسشی که در این میان به ذهن متبادر می گردد این است که آیا اساساً این هشت نفر در آمریکا هیچگونه اموالی ( مستقیم یا غیر مستقیم ) دارند یا خیر و آیا هیچکدام از این هشت نفر قصد مسافرت به آمریکا را در آینده دور یا نزدیک دارند ؟ واقعاً باید پرسید که این نوع تحریم ها فقط جنبه تبلیغاتی دارد یا خیر ؟ آیا این تحریم ها ، صرف نظر از سرگرم کردن اپوزیسیون برای کوتاه مدت ، هیچ اثری بر روی عملکرد جنایتکارانه جمهوری اسلامی دارد یا خیر ؟ آیا این تحریم ها آنقدر کارساز هستند که جمهوری اسلامی را ذره ای در جنایت هایش با تردید روبرو سازد یا فقط اسباب پررویی هر چه بیشتر عوامل جنایت پیشه جمهوری اسلامی را فراهم می سازد ؟ برای من واقعاً مهم است که نوع حمایت هایی که از جانب کشورهای خارجی از جنبش آزادیخواهی مردم ایران می شود به گونه ای هوشمندانه ، مؤثر و دارای پیام مشخص باشد که بهانه دست دشمنان مردم ندهد و آنان را در تکرار این ادعا جری تر نسازد که : آمریکا و کشورهای غربی - و به طریق اولی اپوزیسیون خارج از کشور - هیچ اطلاع دقیقی از اوضاع و احوال داخل مملکت ندارند و تنها دارند در تاریکی تیر پرتاب می کنند . البته در جنایت کار بودن این هشت نفر و تعداد زیادی دیگر از عمال و مزدوران جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست ولی آیا با این نوع تحریم ها واقعاً گامی به جلو برداشته شده یا فقط اسباب مسخره کردن مبارزات بر حق مردم فراهم شده است ؟ امیدوارم کسی پیدا شود و پاسخی امیدوار کننده به این پرسش بدهد . زنده باد آزادی ایران زمین

Tuesday, September 28, 2010

آیا براستی اسلام قابل دفاع است ؟

فقط کافی است یک نگاه اجمالی به وضعیت و جایگاه 57 کشور مسلمان جهان و نقش آنان در پیشرفت جوامع بشری بیندازیم . صرف نظر از اینکه آیا واقعاً اسلام بعنوان یک دین یا حتی یک سرگرمی بدرد می خورد یا نه و آیا اساساً می تواند حداقل موجبات سعادت مردم جوامعی که به آن اعتقاد دارند را فراهم کند و حتی با قبول این فرضیه که " اسلام به ذات خود ندارد عیبی ... عیب اگر هست از مسلمانی ماست " نمیتوان به این نتیجه رسید که اسلام بعنوان آئینی که یا درست اجرا نمیشود و یا قابل فهم و درک نیست و اجازه میدهد به نامش اینهمه بدبختی نصیب مردم گردد ، باید از صحنه زندگی بشر حذف گردد ؟ آیا کسی هست که بتواند بصورت منطقی و با حساب دو دو تا چهار تا و با در نظر گرفتن این همه آثار مخرب اسلام ، از آن دفاع کند ؟

Wednesday, September 15, 2010

عقب نشینی خفت بار ا.ن در مقابل مجلس فرمایشی ، چیزی نیست جز مسخره کردن همه کسانی که واقعاً به او رأی داده اند

پس گرفتن احکام صادره نماینگی رئیس جمهور در امور منطقه ای و تبدیل آن به حکم مشاوره ، تنها یک عقب نشینی معمولی نبود . فرمان از جایی رسید که فراتر از سطح پرواز احمدی نژاد بود . تازه ، این احکام جدید هم مبنای قانونی ندارند و بزودی در کذر زمان به فراموشی سپرده میشوند . با این کار ، احمدی نژاد ثابت کرد که بیش و پیش از هر چیزی از فرمان " هش " که از بالا رسید تبعیت می کند و تنها چیزی که برایش مهم نیست اعتبار و جایگا صندلی ای است که به آن تکیه زده است . در این میان اما ، دلم برای آنانی که سادگی کردند و به احمدی نژاد رأی دادند می سوزد چون رأیشان تا این پایه توسط خود رأی گیرنده به سخره گرفته و بی ارزش شده است . افسوس که غیرتی در کار نیست که به خیابان ها بریزند و آبروی رفته شان را اعاده کنند . خطاب به همه رأی دهندگان به ا.ن میگویم که : باش تا صبح دولتتان بدمد ، کاین هنوز ار نتایج سحر است

Tuesday, September 14, 2010

ببینید میزان بیسوادی و خرتوخری در رژیم جمهوری اسلامی تا چه پایه است




با احترام به عمل شجاعانه دیپلمات مستعفی در افشای سندی دیگر از اسناد کودتای انتخاباتی و خوش آمد به ایشان ، نکته ای جالب در این اسناد توجه من را بخود جلب کرد : از سیستم جمهوری اسلامی و در زمان امثال خامنه ای و جنتی و احمدی نژاد انتظاری بیش از این هم نباید داشت . میپرسید چرا !؟ عرض می کنم . به تصاویر بالا مجدداً نگاهی بدقت بیاندازید ... نسخه فارسی و انگلیسی ( راستی انگلیسی چرا ؟ ) نامه "فوری" شورای نگهبان به کلیه نمایندگی های ایران در خارج از کشور مبنی بر لزوم خودداری از انجام هر گونه مصاحبه در خصوص نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ، که امروز توسط دیپلمات اخیراً مستعفی رژیم منتشر شده است ، را می بینید . بدون اینکه بخواهم در مورد اصالت این مدارک هیچ شکی بکنم ، نظر شما را به دو نکته جلب می کنم : یک - در نسخه فارسی ، تاریخ رؤیت و پاراف نامه - احتمالاً توسط شخص سفیر - و توزیع آن مابین همکاران داخل سفارتخانه ، 26 خرداد ماه ، یعنی درست چهار روز بعد از تاریخ نامه بسیار فوری است . در داخل یک سیستم اداری که با حداقل استانداردهای لازم آشنا باشد ، این یعنی فاجعه . نامه فوری را چهار روز بعد میبینند و توزیع می کنند که البته از سیستم بی برنامه و احمقانه دولت احمدی نژاد و آدمهای بیسواد او بعید هم نیست . دو - در نسخه انگلیسی نامه ( که اصلاً نمیدانم چرا اصلاً به زبان انگلیسی نوشته و صادر گردیده است - خدا می داند ) بجای کلمه
Confirmation
بمعنای " تأیید " نوشته شده است
Conformation
که معنی آن برابری و همسانی و یکنواختی است که کاملاً در این نامه نامربوط است و بیسوادی نویسنده نامه را به بهترین وجهی نشان می دهد که البته این نیز در داخل مجموعه وابسته به سید علی و جنتی ، نه تنها بعید نیست بلکه بسیار هم برازنده و مناسب است

Sunday, September 12, 2010

فائزه خانم ، لطفاً نامه اقای دستغیب را هفت بار با صدای بلند برای پدرتان بخوانید

این نامه بخشی از فریاد در گلو مانده ایرانیان است . به پدرتان بگویید که ایشان کارهای دیگری غیر از پشت سر دیکتاتور نماز خواندن هم دارند . بفرمایی که لطفاً این آخر عمری یک یادگار و اسم نیک از خودشان برای ما که نه - برای شما - به یادگار بگذارند . همین

Saturday, September 11, 2010

کسانی که پشت سر خامنه ای نماز می خوانند و به او اقتدا می کنند از چه قماشی هستند ؟

با نگاهی گذرا به صف اقتدا کنندگان به خامنه ای ، میتوان دریافت که این افراد به حداقل یکی از گروههای زیر تعلق دارند :
1 - مزدوران
2 - کودتا چی ها
3 - جنایت پیشگان
4 - فاسدان اخلاقی یا اقتصادی
5 - کسانی که آنقدر پرونده شان سیاه است که از ترس به خامنه ای متوسل میشوند
6 - چاقو کشان و قداره بندان
7 - بی سوادان یا دارندگان مدارک جعلی
8 - ابلهان
9 - خائنین به مردم و رأی آنان
10 - متقلبین
11 - متجاوزین به نوامیس مردم
12 - شکنجه گران و بازجوها
13 - اعضاء حلقه قدرت مافیایی سپاه

Thursday, September 9, 2010

در یک اقدام بسیار تیزهوشانه ، جلسه هیئت دولت مورد شنود مخفی قرار گرفت

جلسه هیئت دولت کودتایی - اینوری ها : فیتیله .... اونوری ها : فردا تعطیله

Wednesday, August 25, 2010

فرمول و قانون اول و آخر ایرانیان برای میزان محبوبیت هر کس به این شرح است

میزان محبوبیت هر کس در ایران با میزان نزدیکی یا دوری او از خ.ر و ا.ن نسبت معکوس دارد ! یعنی هر کس به اینها نزدیک شود محبوبیتش کمتر خواهد شد و هر کس از این ها فاصله بگیرد و زیر بار خفت دیدار با اینها نرود و مجیزشان را نگوید و شرفش را نفروشد به مردم و قلب های آنان نزدیکتر خواهد شد . این فرمول شامل همه هنرمندان و ورزشکاران و سیاستمداران و نویسندگان و شعرا و هنرپیشگان و ... بوده ، هست و خواهد بود . نیازی هم به مثال آوردن و اسم بردن نیست ! همه می دانند بجز کاسه لیسان بارگاه عظمی

Wednesday, August 18, 2010

معني زمامدار ملي و آدم حسابي را بيشتر درك كنيد

توضیح من : مطلب زیر را یکی از دوستان عزیزم در قالب ایمیل برایم فرستاد ، بسیار گشتم ولی متأسفانه نتوانستم نسخه اصلی آن را پیدا کنم . از آنجایی که دوست داشتم آن را با شما هم در میان بگذارم راهی پیدا نکردم جز اینکه در وبلاگ خودم چاپ کنم . امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید :

معني زمامدار ملي و آدم حسابي را بيشتر درك كنيد

تا بدانید چرا نتوانستند،مصدق را بر زمین ببینند و حتی از ذکر نامش هم میترسند

خاطرات رئیس دفتر مصدق

Mosadegh_Younghood_Fars_Governor.jpg

رئیس دفتر مصدق در دوران 28 ماهه نخست وزیری گوشه‌ای از خصوصیات او را این گونه نقل می‌کند:

قسم مصدق همیشه" به حق خدا " بود. دو تا یتیم از بچه‌های احمدآباد همیشه در خانه‌اش بود و اینها را بزرگ می‌کرد. زندگی‌اش فوق‌العاده ساده بود. چه هدایا برای شخص ایشان و چه برای دولت محال بود به منزل بیاید. هیچ سرسوزنی نمی‌گرفت. یک کلمه دروغ از دهانش درنمی‌آمد. یک وعده حرام نمی‌گفت. بیست و هشت‌ماه نخست وزیری مصدق یک ریال از اعتبار دولت بابت مخارج دفتر نخست وزیری خرج نشد. همه خرج‌ها را شخصا می‌پرداخت. خرج نهار و شام و صبحانه 50 سرباز و درجه دار که آنجا بودند را خود مصدق می‌داد. همچنین عیدی‌ها و هزینه‌ها و پاداش‌ها را. دکتر مصدق در عرض بیست ‌و هشت ماه حکومت از جیب خودش حدود دومیلیون و ششصد‌هزار تومان خرج کرد. مصدق کوچک ترین هدیه را حتی از صمیمی‌ترین دوستانش نمی‌پذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی، از دوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آورده‌اند اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه کارهایی است؟ این چه بدعت‌های بدی است؟ من خربزه می‌خواهم چه کار؟ بگویید برگردانند. گفتم آقا به امیر تیمور توهین می‌شود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمده‌اش خاکی است. همه خربزه ها می‌شکند و خراب می‌شود. گفت اجازه نمی‌دهم یک‌دانه از این خربزه‌ها به خانه من وارد شود. گفتم پس اجازه بدهید اینها را ببریم دارالمجانین. گفت ببرشان. خربزه ها را بردیم آنجا. بعد از آن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا می‌کنی که جیره مریض‌های آنجا را بالا ببری که مریض‌هایی که آنجا می‌خوابند از لحاظ غذا و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعد از آن بود که جیره هر مریض از 3 تومان به 10 تومان افزایش یافت.

یک‌بار پیشکارش که شرافتیان نام داشت و 46 سال پیش او بود بر حسب تصادف با سایر کارمندان بانک و نخست‌وزیری سوار ماشین نخست‌وزیری شده بود. مصدق چنان توپ و تشری به او زد که به چه مناسبت تو که کارمند دولت نیستی سوار ماشین دولتی شدی؟ خود مصدق یک دفعه هم ماشین نخست‌وزیری را سوار نشد. یک پلیموت سبز رنگ داشت که از آن استفاده می‌کرد. همه چیزش ملی بود. لباس و کفش و همه چیزش وطنی بود. او هیچ چیز خارجی نداشت. فقط موقعی که می‌خواست به آمریکا برود یادم هست که یک دست لباس اسپورتکس برایش دوختند. آن را از لاله‌زار خریده بودیم بیشتر هم علتش این بود که چندان اتو لازم نداشت و چروک نمی‌شد

Mosadegh.JPG.

دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت. اگر به فرض می‌فهمید که من مشروب می‌خورم محال بود مرا نگه دارد. اگر به فرض می‌شنید که پکی به تریاک می‌زنم محال بود مرا تحمل کند. یک بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شب ها به منزل او می‌رود و به زن اولش می‌گوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچ‌کس نمی‌بخشم. این دروغ گفته، ثانیا هوس زن جوان کرده، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی‌اش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می‌آمد. اصلا از اینها متنفر بود.مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقی‌اش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش می‌پرداختند .

dr.mohammad mosadegh.jpg.

یک بار آقا مرا خواست در حالی که عصبانی بود. گفتم آقا چه شده؟ گفت این مش مهدی آبروی ما را برده. گفتم چه کار کرده؟ گفت: از این بالا نگاه می‌کردم دیدم در کنار سینی سربازها، یک‌چهارم طالبی گذاشته‌اند. آقا سرباز باید یک‌چهارم طالبی بخورد؟ اقلا نصف طالبی بدهند. غذای آنها را مراقب بود که بهترین غذا باشد. در همان آشپزخانه‌ای که نهار خودش را می‌پختند، غذای سربازها را هم می‌پختند. خلاصه سر طالبی غوغایی کرد

dr.mohammad mosadegh (1).jpg.

به آقا گفتم قرار است ارباب مهدی یزدی، رئیس هیئت مدیره وارد کنندگان چای، می‌خواهد بیاید. گفت برای چه می‌خواهند بیایند؟ گفتم احتمالا راجع به چای است چون کسانی که می‌‌خواهند بیایند بزرگترین واردکنندگان چای هستند. گفت خیلی خوب. یک ربع قبل از اینکه اینها بیایند به مش مهدی گفت که از آن چای لاهیجان اعلی دم کن، میهمان می‌آید. وقتی مهمان‌ها آمدند دستور داد چای آوردند. چای لاهیجان هم واقعا معطر و عالی است. وقتی آنها چای را خوردند از ارباب مهدی پرسید: چای چطور بود؟ خوب بود،بد بود؟ خوب دم کشیده بود یا نکشیده بود؟ ارباب مهدی گفت خیلی عالی بود. گفت: این همان چای ایران است. وقتی گفت این چای ایران است آنها حرفشان را اصلا نزدند و مطرح نکردند که اجازه بگیرند چای از خارج بیاورند. مجلس به همین ترتیب با خوردن یک چای تمام شد.












Wednesday, August 4, 2010

و اما بشنوید از حکایت آن که در همدان از شوق دیدار رئیس جمهورش ...زید و متهم به ترور شد

عجب مملکتی داریم . حتی نمیتوان براحتی دفع باد کرد . یک کسی در همدان از شوق دیدار رئیس جمهور مردمی و تحت و فشار و استرس زیاد ناشی از شوق زدگی ، ...زید و بناگهان شهره خاص و عام شد . برخی اورا صهیونیست احمق پنداشنتد و برخی نیز فریب خورده داخلی که از محل یک میلیارد دلار کمک آمریکا اقدام به خرید یک عدد نارنجک اتمی دست سازخانگی ( از همان نوعی که در زیرزمین خانه با کاسه بشقاب میسازند ) کرده و چون فرق میان ا.ن و گوشت کوبیده را نیز نمی دانسته نتوانسته این نقشه وحشتناک را به اجرا درآورد ! ولی واقعیت آن است که یک بنده خدایی نتوانسته جلوی شکمش را بگیرد . نمیدانم شاید با دیدن این تحفه آدم ...زش میگیرد ! همین

Saturday, July 31, 2010

آیا زمان " تقدس زدایی " از خمینی هنوز فرا نرسیده است ؟

در آستانه بیست و دومین سالگرد جنایت فجیعی که در زندانهای جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و باعث جان باختن هزاران انسان بیگناه بر روی چوبه های دار و در برابر جوخه های اعدام ، قرار گرفته ایم . بقول قدیمی ها ، واضح و مبرهن است و بر کسی پوشیده نیست که این جنایت علیه بشریت علاوه بر اینکه نمیتوانسته بدون اطلاع خمینی ( یک مرد روحانی !! ) انجام گرفته باشد بلکه اتفاقاٌ روزبروز روشنتر می شود که بدستور مستقیم او صورت گرفته است . اگر بخواهیم فهرستی از جنایت ها ، دروغ ها و خیانت های خمینی در طول سالهای بعد از انقلاب تهیه کنیم قطعاً در این مقال نمی گنجد ولی به همین یک فقره ( سال 67 ) بسنده می کنم . اگر بپذیریم که این جنایت ، با هر تعریفی در عداد جرائم سنگین و از نوع جنایت علیه بشریت است ( که هست ) آیا اصرار بر تقدیس خمینی و او را " حضرت امام " خطاب کردن ، چیزی جز دهن کجی به عدالت ، انسانیت ، اخلاق و حقوق بشر و همچنین هم رأیی و هم داستانی با این جنایتکار هست ؟ آیا در برابر جان هایی که در طول این همه سال از بین رفته اند ، حداقل کاری که میتوان کرد تقدس زدایی از خمینی و شکستن بت بزرگ نیست ؟ مطمئنم که راه آزادی ایران زمین از هر مسیری بگذرد از جاده " حضرت امام " نخواهد گذشت . بامید آزادی ایران و ایرانی از یوغ استبدادزدگی و عوامفریبی

Thursday, July 22, 2010

دیوانگی در میان سران و مسئولین جمهوری اسلامی حد و مرز ندارد

در سایت بی بی سی فارسی عیناً آمده است :
اکبر بیگلری، دادستان استان همدان، در غرب ایران، از قطع دست پنج نفر که آنها را سارقان سابقه دار نامید، در زندان مرکزی این شهر خبر داد .
و در ادامه آمده :
آقای بیگلری همچنین گفت: "خوشبختانه تعداد کمی از این افراد همدانی هستند." خوشبختانه !!!؟؟؟
و بالاخره ادامه داده اند که :
او از اینکه این احکام در ملاعام اجرا نشده است انتقاد کرد و گفت: " اجرای حدود الهی از یک سو زمینه ای برای آمرزش گناهان شخص و از سوی دیگر به منظور عبرت دیگران و ایجاد امنیت و آسایش عمومی اجرایی می شود، بنابر این باید در راستای اجرایی کردن آن در میان مردم اقدام شود." آقای بیگلری علت اجرای این حکم در داخل زندان را چنین عنوان کرد: " در طول تاریخ ملت شیعه مظلوم واقع شده و استکبار جهانی از اجرای این حکم سوء استفاده می کند و ادعا دارد که ایران حقوق بشر را رعایت نمی کند."

البته این مصاحبه طولانی تر از این حرفهاست اما تا همینجا برای منظور من بسه !
دقت کنید !
- اصلاً به نظر می آد این آدم نرمال باشه ؟
- نرمال نبودن سرش رو بخوره ، اصلاً دیوانه است ! واقعاً دیوانه .
تصور این که یک آدم سالم رو بیاری و دستش رو قطع کنی ( آدم که سهله ، شما فرض کنید یه مرغ یا گربه یا موش ) انسان عادی رو دیوانه می کنه ، اونوقت این بابا از اینکه این مراسم وحشیانه در ملأ عام ( جلوی چشم بچه های معصوم این مملکت ) اجرا نشده ابراز ناراحتی کرده و رفته سراغ مظلومیت شیعه و از این چرت و پرتا !
معلومه ، وقتی یه مملکت ، رهبرش خامنه ای ( ببخشید باری تعالی ) باشه و رئیس جمهورش احمدی نژاد باشه و رئیس قوه قضائیه ش هم یک انسان نمای عجیب و غریب به اسم صادق لاری جانی باشه ، معلومه که دادستان کل استان همدانش هم نباید کسی بهتر از این دیوانه زنجیری باشه
انگار با فرمول آقایان ، هر چه دیوانه تر و زنجیری تر ... بهتر ! به خدا نزدیکتر !
شاید اینا واقعاً اینجوری اعتقاد دارن ! نمیدونم ... یعنی خدا کنه اینجوری نباشه . چون فکر نمیکنم در آینده ایران آزاد حتا بشه جرأت کرد اینجور آدما رو توی زندان نگه داشت . اینا حیواناتی وحشی ( با احترام به حیات وحش ) ، بلکه پست تر و زشتخو تر هستند و زنده بودن و ماندن شان به هیچ عنوان به سود جامعه بشری نیست ! همین

Friday, July 16, 2010

خرافه گرایی ما تا به کجاست ؟

ایمیل وارده

صحبت یکی از دوستان که جالبه:
ایران كه بودم یه دوستی داشتم به اسم نوید كه
۲ سال پیش جلو در خونشون کامیون بهش زد و در ۲۵ سالگی جوانمرگ شد. پارسال كه ایران بودم رفتم سراغ پدر و مادرش، هر دو تا شون ۳۰ سال پیرتر شده بودن، به قول خودشون کمرشون شکسته بود. کارشون شده بود گریه زاری، خوندن فاتحه، دادن نذر، حاضر دائمی تمامی جلسات قرآن بودن، آخر هفته پول بود كه به قرآن خوانها میدادن كه سر قبرش قرآن بخونن. میگفتن مردن پسرشون اینا رو به خدا نزدیک کرده برای اینکه خواست خدا بوده. اینو داشته باشین؛

یک سال پیش همین بلا تو هلند سر یه هم خیابانی من اومد. اونم بچه نازنینش با ماشین جلوی در خونه تصادف کرد اما باباش به جای فاتحه خوندن شروع به نامه نگاری با شهرداری و شورای شهر و کار رو کشید به روزنامه ها و آخرش ثابت کرد كه این خیابون از نظر شهرسازی برای بچه ها امن نیست. نتیجه این شد كه کلی سرعت گیر و تابلو هشدار دهنده نصب شد تا دیگه این اتفاق تکرار نشه. فرق قضیه رو دارین؟ اون مسلمون میگه خواست خداست و دنبال دلیل اصلی نمیره در حالی كه این کافر دنبال دلیل زمینی میگرده وبا تلاشش کاری میکنه كه این اتفاق دیگه تکرار نشه.بعضي کشورها برای این پیشرفت نمیکنن چون كه ۹۵% فعالیت مغزشون صرف خرافات میشه.

Thursday, July 15, 2010

آن که باد میکارد ، به جز توفان درو نخواهد کرد

بیش از سی سال بر طبل خشونت کوبیدن ... بیش از سی سال از عملیات تروریستی، اینجا و آنجا ، آن هم به اسم دفاع مقدس و جهاد و چه و چه دفاع کردن ، بیش از سی سال توجیه کردن وسیله ، آن هم فقط به استناد هدف ، نتیجه ای جز این هم به همراه نخواهد داشت که شاهد عملیات تروریستی و بمبگذاری انتحاری در میهن مان باشیم . آری ! جمهوری اسلامی ، سی سال است که باد میکارد و اینک فصل برداشت توفان است ... بگذار تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است

Tuesday, July 13, 2010

تقدیم به شهرام امیری که همه جاسوسان جهان را انگشت به دهان کرد

در پی فرار موفقیت آمیز شهرام امیری از چنگال مأموران بی بته سی آی ای و پناهندگی به سفارت پاکستان - حافظ منافع جمهوری اسلامی - مسئولان کشور روسیه و در رأس آنان جناب پوتین رسمن اقدام به انداختن لنگ کردند که 11 نفر از جاسوسان شان اخیراً لو رفته و مثل گاو پیشانی سفید شهره خاص و عام شدند !

Friday, May 21, 2010

پرسشی از آقای جنتی

آقای جنتی ، راستی اونموقع که شما طلبه جوانی در حوزه علمیه بودید چکار می کردید که به شما نمره خوب بدهند ؟ بشکه !؟
دانشجویان این دوره و زمانه ، خوشبختانه از نوع و جنس شما نیستند و سرشان را بر عکس شما بالا می گیرند .
زنده باد آزادی

Thursday, January 28, 2010

در تهران " کیش " میدهیم و در شهرستانها " مات " می کنیم

در برخی از سایت های خبری و رسانه های ماهواره ای به نقل از منابع آگاه ذکر می شود که قرار است رژیم جمهوری اسلامی در روز بیست و دو بهمن تعداد زیادی از نیروهای سپاهی و بسیجی و وابستگان و جیره خوران و مزدورانش را از سراسر کشور به تهران بیاورد تا ضمن استفاده از آنان جهت نشان دادن انبوه جمعیت طرفدار رژیم ، کنترل اوضاع را نیز بدست بگیرد . اگر چه این خبر میتواند برای تهران کمی نگران کننده باشد و کار را اندکی دشوارتر کند ولی این امید را نیز در پی دارد که با تخلیه شهرستانها از عوامل رژیم ، عرصه برای خودنمایی هر چه بهتر و قویتر هم میهنان عزیز ساکن شهرستانها باشد و به همه جهانیان و از همه مهمتر به دیکتاتور نشان دهد که جنبش سبز مردمی فقط منحصر به تهران و چند شهر بزرگ دیگر ایران نیست . بدین ترتیب براحتی میتوان رژیم را در تهران " کیش " و در شهرستانها " مات " کرد . آنوقت چهره دیکتاتور ماتم زده مفلوک دیدن دارد .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, January 10, 2010

آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی

جناب آقای مهاجرانی
برای شما بعنوان یک مرد اهل اندیشه ، همیشه احترم قائل بوده ام .
اینکه شما - چه تنها و چه در جمع سایرین - نظرتان را بصراحت اعلام می کنید را هم پدیده و امر مبارکی می دانم .
در خصوص دین باور بودن مردم ایران هم با شما - حداقل در میان مدت و صرفاٌ بدلیل عدم وجود فضای آزاد غیر دینی در ایران - موافقم .
فقط می خواستم یک نکته ظریف را به شما یاد آوری کنم : اینکه صرف دین باور بودن مردم ایران دلیل انتخاب مجدد یک حکومت دینی و مبتنی بر معیارهای ایئولوژیک شما ( آنهم از نوع شیعه اثنی عشری ) نیست و نمیتواند باشد .
بگذارید و بگذاریم مردم ایران راحت نفس بکشند و خود راه را از چاه تشخیص دهند .
از شما هم خواهش می کنم یک کشور اسلامی متمدن و پیشرفته با مردمانی سعادتمند به من نشان دهید .
در خاتمه به شما عرض می کنم که :
آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, January 3, 2010

آ سید حسن کجا ؟ باش با هم بریم ! بمون و ببین بابا بزرگت چی بسر این مملکت آورده

در خبرها شنیدم که ظاهراٌ آقای سید حسن خمینی قصد دارد باتفاق خانواده و اهل بیت فرار را بر قرار ترجیح داده و به عتبات عالیات و نجف مهاجرت ( شما بخوانید فرار ) کنند .
در این میان دو نکته را با اهمیت یافتم که قصد دارم به آنها بپردازم :
نکته اول اینکه تاریخ در حال تکرار شدن است و با گذشت 31 سال از آن بازگشت باشکوه در روز 12 بهمن 57 شاهد چنین فرار خفت باری هستیم که صرفاٌ حاکی از ترس و وحشت چنین افرادی است بعلاوه اینکه ثابت می کند کسانی چون ایشان هرگز خود را در زمره افراد این مملکت و از نوع مردم نمی دانند
و نکته دوم اینکه به ایشان یادآوری میکنم که این فرار تنها کاری که میکند این است که خاندان ایشان را بیش از هر زمان دیگر بدنام و منفور این مردم خواهد کرد و تمامی ریشه های آنان در این کشور را خواهد خشکاند چرا که نزدیک به پنجاه سال از سال 42 گذشته و بقول معروف " آن ممه را لولو برده " و این مردم ، دیگر آن کسانی نیستند که بعد از پانزده سال ایشان را با سلام و صلوات برگردانند .
بنابراین فرار خاندان خمینی به عراق را میتوان پایان آخرین فصل از کتابی دانست که صدها سال بر پایه تحقیر و استحمار مردم این آب و خاک به رشته تحریر درآمده است ... بالاخره پرونده نام خمینی باید یک روزی بسته میشد و با فرار نوادگان او از ایران : هر چه زودتر ، بهتر !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Friday, January 1, 2010

نامه محسن رضایی به خامنه ای - آقا محسن ، شما لطف کن و به نوکریت برس و خفه شو !

شما رو بخدا ببینید میزان شعور سیاسی فرمانده جنگ هشت ساله رو !
تازه این بابا میخواست رپیس جمهور این مملکت هم بشه !
عاقبت لقمه حرام خوردن چیزی بهتر از این نخواهد شد !
من که انصافاٌ زبانم قاصره از این که چیزی در مورد این آقا بنویسم !
تنها چیزی که میدانم این است که احمدی نژاد با همه حرامزادگی اش با امثال محسن رضایی شرف داره !
همین