Thursday, January 28, 2010

در تهران " کیش " میدهیم و در شهرستانها " مات " می کنیم

در برخی از سایت های خبری و رسانه های ماهواره ای به نقل از منابع آگاه ذکر می شود که قرار است رژیم جمهوری اسلامی در روز بیست و دو بهمن تعداد زیادی از نیروهای سپاهی و بسیجی و وابستگان و جیره خوران و مزدورانش را از سراسر کشور به تهران بیاورد تا ضمن استفاده از آنان جهت نشان دادن انبوه جمعیت طرفدار رژیم ، کنترل اوضاع را نیز بدست بگیرد . اگر چه این خبر میتواند برای تهران کمی نگران کننده باشد و کار را اندکی دشوارتر کند ولی این امید را نیز در پی دارد که با تخلیه شهرستانها از عوامل رژیم ، عرصه برای خودنمایی هر چه بهتر و قویتر هم میهنان عزیز ساکن شهرستانها باشد و به همه جهانیان و از همه مهمتر به دیکتاتور نشان دهد که جنبش سبز مردمی فقط منحصر به تهران و چند شهر بزرگ دیگر ایران نیست . بدین ترتیب براحتی میتوان رژیم را در تهران " کیش " و در شهرستانها " مات " کرد . آنوقت چهره دیکتاتور ماتم زده مفلوک دیدن دارد .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, January 10, 2010

آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی

جناب آقای مهاجرانی
برای شما بعنوان یک مرد اهل اندیشه ، همیشه احترم قائل بوده ام .
اینکه شما - چه تنها و چه در جمع سایرین - نظرتان را بصراحت اعلام می کنید را هم پدیده و امر مبارکی می دانم .
در خصوص دین باور بودن مردم ایران هم با شما - حداقل در میان مدت و صرفاٌ بدلیل عدم وجود فضای آزاد غیر دینی در ایران - موافقم .
فقط می خواستم یک نکته ظریف را به شما یاد آوری کنم : اینکه صرف دین باور بودن مردم ایران دلیل انتخاب مجدد یک حکومت دینی و مبتنی بر معیارهای ایئولوژیک شما ( آنهم از نوع شیعه اثنی عشری ) نیست و نمیتواند باشد .
بگذارید و بگذاریم مردم ایران راحت نفس بکشند و خود راه را از چاه تشخیص دهند .
از شما هم خواهش می کنم یک کشور اسلامی متمدن و پیشرفته با مردمانی سعادتمند به من نشان دهید .
در خاتمه به شما عرض می کنم که :
آقای مهاجرانی عزیز ، شما حرف خودتان را زدید ، مردم هم حرف خودشان را خواهند زد : وعده دیدار ما سر صندوق های رأی !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, January 3, 2010

آ سید حسن کجا ؟ باش با هم بریم ! بمون و ببین بابا بزرگت چی بسر این مملکت آورده

در خبرها شنیدم که ظاهراٌ آقای سید حسن خمینی قصد دارد باتفاق خانواده و اهل بیت فرار را بر قرار ترجیح داده و به عتبات عالیات و نجف مهاجرت ( شما بخوانید فرار ) کنند .
در این میان دو نکته را با اهمیت یافتم که قصد دارم به آنها بپردازم :
نکته اول اینکه تاریخ در حال تکرار شدن است و با گذشت 31 سال از آن بازگشت باشکوه در روز 12 بهمن 57 شاهد چنین فرار خفت باری هستیم که صرفاٌ حاکی از ترس و وحشت چنین افرادی است بعلاوه اینکه ثابت می کند کسانی چون ایشان هرگز خود را در زمره افراد این مملکت و از نوع مردم نمی دانند
و نکته دوم اینکه به ایشان یادآوری میکنم که این فرار تنها کاری که میکند این است که خاندان ایشان را بیش از هر زمان دیگر بدنام و منفور این مردم خواهد کرد و تمامی ریشه های آنان در این کشور را خواهد خشکاند چرا که نزدیک به پنجاه سال از سال 42 گذشته و بقول معروف " آن ممه را لولو برده " و این مردم ، دیگر آن کسانی نیستند که بعد از پانزده سال ایشان را با سلام و صلوات برگردانند .
بنابراین فرار خاندان خمینی به عراق را میتوان پایان آخرین فصل از کتابی دانست که صدها سال بر پایه تحقیر و استحمار مردم این آب و خاک به رشته تحریر درآمده است ... بالاخره پرونده نام خمینی باید یک روزی بسته میشد و با فرار نوادگان او از ایران : هر چه زودتر ، بهتر !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Friday, January 1, 2010

نامه محسن رضایی به خامنه ای - آقا محسن ، شما لطف کن و به نوکریت برس و خفه شو !

شما رو بخدا ببینید میزان شعور سیاسی فرمانده جنگ هشت ساله رو !
تازه این بابا میخواست رپیس جمهور این مملکت هم بشه !
عاقبت لقمه حرام خوردن چیزی بهتر از این نخواهد شد !
من که انصافاٌ زبانم قاصره از این که چیزی در مورد این آقا بنویسم !
تنها چیزی که میدانم این است که احمدی نژاد با همه حرامزادگی اش با امثال محسن رضایی شرف داره !
همین