Saturday, September 12, 2009

آقای خامنه ای لطفاٌ دهنتو ببند ! باد کوران می کنه

آقای رهبر غیر معظم ، ما چیکار باید بکنبم که شما شرت رو از سر این مملکت بکنی و بری جایی که دیگه هیچ کسی دیگه حتا اسمی ازت نشنوه
آقای ولی راستی چی شد که شما تصمیم گرفتی ولی من باشی
من بزرگ شدم و برای انجام کارام دیگه حتا نیازی به پدر و مادرم هم ندارم
تصمیم گرفتم خودم ولی خودم باشم
اگه جایی بهم بگن برو با ولی ات بیا میگم من ولی سرخودم . دیگه ولی ندارم و خودم بلدم راه برم
آقای رهبر ، هیچ میدونی اونروزی که افسار پاره کردی و اومدی و اولین نماز جمعه بعد از انتخابات رو برگزار کردی و تمام وجود بی وجودت رو مایه گذاشتی ، پای سند مرگ نکبتبار خودت رو امضا کردی ؟
هیچ میدونی الان مرده ات برای چند نفر از زنده ات ارزشمند تره ؟
بهت نگفتن ... نه ؟ راستی چی بهت میگن ؟ میگن همه چی امن و امانه و رعایا دعاگوی آستان مقدست هستن ؟
میدونی که تبدیل شدی به منفورترین آدمی که تا حالا توی ایران زندگی کرده ؟
میدونی مردم دیگه راستی راستی حالشون ازت بهم میخوره ؟
میدونی چقدر پست و حقیر و بی ارزش شدی ؟
میدونی جلوی باد رو گرفتی ؟
برو کنار بزار باد بیاد
برو یه جای خیلی خیلی دور خودت رو رسماٌ گم و گور کن
این افسار و پالونی که روت گزاشتن رو بکن و زحمت رو کم کن
اینا رو دارم بهت میگم چون میدونم چه بلایی ممکنه سرت بیارن
بقول شاعر شیرین سخن شیراز
ای مگس ( حیف مگس ) عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری

No comments:

Post a Comment